به نام خدا
بعثت رسول خدا (ص) قسمت هجدهم
در موسم حج
پیش از این اشاره شد که مشرکین
مکه چون موسم حج میشد و میدیدند قبایل اطراف و حاجیان برای برگزاری مراسم حج به
مکه میآیند و قهرا پیغمبر اسلام آزادی زیادتری برای تبلیغ دین خود پیدا
میکند،بیشتر نگران میشدند و از ترس سرایت گفتار آن حضرت به قبایل و شهرهای دیگر
و نفوذی که در نتیجه در خارج از محیط مکه پیدا میکند فشار و اذیت خود را نسبت به
آن حضرت و پیروانش بیشترکرده و در مبارزه و مخالفت با آن حضرت جدیتر عمل
میکردند.
در یکی از همین سالها که موسم
حج فرا میرسید قریش درصدد برآمدند تا بلکه از راهی به یک اقدام عمومی دست بزنند و
به همین منظور نزد ولید بن مغیره که مرد سالمند و بزرگی در میان قریش بود رفته و
چاره کار را از او خواستند.
ولید گفت: شما میدانید که
آوازه محمد از شهر مکه به خارج نیز رفته و در میان قبایل اطراف پیچیده اکنون
بیایید و سخن خود را درباره او یک جهت کنید و یک چیز را به طور همگانی دربارهاش
بگویید و چنان نباشد که هر دسته درباره او سخنی بگوید!گفتند:هر چه تو بگویی ما
همگی همان را دربارهاش خواهیم گفت.
ولید گفت: شما چیزی را انتخاب
کنید تا من هم با شما همسخن و همصدا شوم.
قریش: ما میگوییم محمد کاهن
است.
ولید: نه به خدا او کاهن
نیست،زیرا ما کاهنان را دیده و سخنانشان را شنیدهایم،و سخنان محمد شباهتی به
گفتار آنها ندارد.
قریش: پس میگوییم دیوانه است.
ولید: نه!دیوانه هم نیست،ما
دیوانگان را دیدهایم و در کارها و سخنان محمد دیوانگی مشاهده نمیشود.
قریش: میگوییم:شاعر است!
ولید: شاعر هم نیست،زیرا ما
انواع شعر از رجز و هزج و مبسوط و غیره را دیدهایم ولی سخنان او شعر هم نیست.
قریش: پس میگوییم ساحر است.
ولید: نه ساحر هم نیست زیرا ما
ساحران و سحر و جادوشان را هم دیدهایم،آنها ریسمانی را گره میزنند و در آن
میدمند و سخنان محمد شباهتی به کار آنها ندارد.
پرسیدند:پس چه بگوییم و کارهای
او را به چه چیز نسبت دهیم؟
ولید گفت:به خدا در گفتارش
حلاوتی است و اصل و ریشهاش محکم و ثمره و میوهاش پاکیزه و نیکوست،هر چه بگویید
مردم بخوبی میدانند که سخنان بیهوده و باطلی است و با این همه این احوال باز هم
از همه بهتر همان است که بگویید ساحر استزیرا سخنان او همچون سحر و جادوست که به
وسیله آنها میان پدر و فرزند،زن و شوهر،فامیل و عشیره را جدایی میاندازد.
قریش از نزد ولید بیرون آمده و
سر راه کاروانیان رفته و به هر کس برخورد میکردند او را از تماس با رسول
خدا(ص)برحذر داشته و از سحر و جادوی آن حضرت بیمناکش میساختند.
و به گفته بسیاری از اهل تفسیر
آیات زیر درباره ولید و اندیشه و گفتارش نازل شد:
«ذرنی و من خلقت وحیدا،و جعلت
له مالا ممدودا،و بنین شهودا،و مهدت له تمهیدا،ثم یطمع أن ازید،کلا انه کان
لایاتنا عنیدا،سارهقه صعودا،انه فکر و قدر،فقتل کیف قدر،ثم قتل کیف قدر،ثم نظر،ثم
عبس و بسر،ثم ادبر و استکبر،فقال ان هذا الا سحر یؤثر،ان هذا الا قول البشر...»
[1] .
[1] (مرا واگذار با کسی که او
را تنها آفریدم،و برای او مال بسیار و پسرانی گواه قرار دادم،و آماده ساختم برایش
آمادگیها،سپس آرزو دارد که زیادتر گردانم،نه چنان است او آیات ما را دشمن
دارد،زود است که او را به عذابی سخت دچار سازیم،همانا او اندیشید و سنجید،پس کشته
شود که چگونه سنجید،سپس کشته شود چگونه سنجید پس نگریست سپس چهره در هم کشید و روی
در هم کرد آن گاه پشت کرد و کبر ورزید،و گفت:این نیست مگر سحری که در رسد و نیست
آن مگر گفتار بشر...)سوره مدثر،آیات 11 تا 25.
منبع: کتاب زندگانی حضرت
محمد(ص) نوشته سید هاشم رسولی محلاتی
مدینةالعلم
بهشتی باشید...
بهشتیان
طبقه بندی: مقالات پیرامون پیامبر اکرم (ص)، امامان و پیامبران،
برچسب ها: در موسم حج،